رمان هویت پنهان - فصل هفتم
حالا چی کار کنیم؟
یکی از شونه هاشو بالا انداخت و گفت:
-من چه می دونم منم تازه بهم خبر دادن حالا تا شب خبرت می کنم من برم یکم کار دارم میخواستم این خبرو بهت بدم
از روی صندلی بلند شد
-خب فعلا خداحافظ
با صدای ارومی خداحافظی کردم نمیدونم چرا دلشوره بدی به جونم افتاده بود حس می کردم میخواد یه اتفاق بدی بیفته ولی چه اتفاقی خدا عالمه
با صدای هاجر به خودم اومدم
-خانم اتفاقی افتاده؟
با تعجب می گم: ...
متن کامل در ادامه مطلب ...